سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی بی زن یعنی زندگی بدون چراغ...

ارسال شده توسط نازی در 88/10/19:: 10:18 عصر
زن رکن اصلی یک زندگی هست ؛ نه اینکه وجود مرد غیر ضروری باشه اما زن پایه های زندگی هست .
وقتی زندگی پایه ی نداشته باشه بنایی نمیشه در اون زندگی ساخت
و زن همون پایه های اصلی زندگی هست همون چراغی هست که هر چقدر زندگی خوب و عالی باشه اما چراغی نداشته باشه در تاریکی لطفی نداره و زن همون چراغی هست که به زندگی نور میده و زندگی بی زن یعنی زندگی بدون چراغ
اما واقعا چرا به زن میگن چراغ خونه ؟
چون وظایف اصلی یک خانواده بر دوش زن هست ؛ منظور از وظایف جنبه کارهای منزل نیست ، منظور از وظیفه اصلی ایجاد نظم و آرامش در خانواده هست.یعنی در هر شرایطی در هر موقعیتی با آرامش و خونسردی همراه و در کنار خانواده باشه ؛ به خانواده روحیه بده ؛ موقع شادی همراهشون باشه ؛ موقع غم سنگ صبورشون باش ؛ موقع مشکلات مثل کوه استوار  و در کنار خانواده باشه.
این چراغ با تموم ظریف و حساس بودنش به زندگی نور میده ، امید میده ؛ شور میده ؛ گرمی و لطف و سرور میده.
این چراغ همدم و همدل تک تک اعضای خانوادس ؛هم پا و همراه دل های خانوادس
این چراغ نقش مهمی در خانواده داره و اگه این چراغ کم سو باشه زندگی بی نور میشه ؛ مثل مه بی فروغ میشه.
متاسفانه این روزا  بعضی خانم ها نقش اصلی خودشون در خانواده فراموش کردن و بیشتر به حضورشون در اجتماع تکیه دارن ؛ و نقش زن  رو تنها در پخت  و پز و کارهای خانه میدونن و از نقش اصلی زن غافل شدن ؛ از نقش اصلی چراغ هدایت خانواده خودشون بی خبر موندن.
چراغی که نورش فرداها به جامعه میرسه و همین نورهای پر فروغ هست که اجتماع رو هدایت میکنه.


اکنون زندگی کن...

ارسال شده توسط نازی در 88/10/16:: 8:18 عصر
دوران کودکی یکی از شیرین ترین و لذت بخش ترین دوران زندگی اکثر آدماست.
دنیای پاکی که معصومیت و یکرنگی در اون حرف اول و آخر رو میزنه
واسه همین هست که آدما وقتی یاد دوران  شیرین کودکی می افتن شیرینی اون رو بعد از گذشت سال ها همچنان حس می کنن و دلشون می خواد دو باره برگردن به همون دوران.
نی نی 5
اما واقعا چرا؟ چرا میخوایم از اینی که در حال حاضر هستیم بگذریم و برگردیم به گذشته و یا آینده؟
درسته که هر چی که بزرگتر میشیم آدمایی رو می بینیم که صداقت و پاکی  و یا به عبارتی آدمیت رو فراموش کردن و هر چی که می بینیم خصلت ها و رفتارهای زشت و دل شکن هست ؛
درسته که هر چی بزرگتر میشیم آدمایی رو می بینیم  که محبت رو از یاد بردن ، آدمایی که به دنبال هر چی هستن غیراز انسانیت و محبت و دوستی و پاکی هست
اما همه که بد نیستن ، همه آدما که کودکی پاکش رو کنار نذاشتن
هستن آدمای پاک و خوبی که درست مثل دوران خوب کودکی هنوز هم در این زمونه مادی پاک و معصوم باقی موندن یا به عبارتی آدمیت رو فراموش نکردن
مهم این هست که وقتی آدما بزرگ میشن بتونن همچنان خوب باشن بتونن مثل بچگی هاشون محبت رو زمزمه کنن
مهم این هست که وقتی که آدما بزرگ میشن آدمیت رو فراموش نکنن و از خدا بخوان که بزرگ شدن و بزرگ بودن رو بهشون بفهمونن
مهم این هست که در هر سن و سالی که هستیم از بودنمون راضی باشیم و اگر کمی و کاستی در رفتار و کردارمون هست اصلاحش کنیم
مهم انسان بودن در هر دوره ای هست چه کودکی و چه بزرگ سالی

مهتاب..

ارسال شده توسط نازی در 88/10/10:: 7:47 عصر
وقتی که به مهتابی که از پشت ابرهای سیاه به زمین نگاه می کنه
چشم می دوزی دلت می خواد تا خود مهتاب یک نفس می تونستی بالا بری ؛
بری بالای بالا تا به خود مهتاب برسی ؛
به همون مهتابی که هر شب از پشت پنجره با چشمک ؛
خواب رو می خواد از چشمای پر از خوابت بگیره ؛  
همون مهتابی که با دیدنش هوای یار رو میکنه
و با لبخند به مهتاب  چشمات رو رو هم می ذاری...




پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ