سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سرنوشته چه میشه کرد!

ارسال شده توسط بهزادی در 88/10/23:: 11:31 صبح

یادش به خیر سال دوم دبیرستان بود که با هم دوست بودیم همسایه  پایینی  منتظرش می شدم بعد با هم میرفتیم و می اومدیم کلی خاطره داشتم از رحمان 

اما سه سال بود که رفت به دبی بعدش هم چند بار اومد ایران و باز هم رفت تازه دیشب شنیدم که یک دختر چینی رو به دین اسلام و مذهب تسنن گروانده است و اسمشو عوض کردن به فاطمه  و با هاش ازدواج کرده 

ای نامرد  منو یادت رفت دعوتم کنی به عروسیت دریغ از یک پیامی چیزی ....  کی میگفت که تو با یک دختر چینی ازدواج میکنی !!!!!!!! 

عجب سرنوشتی !!!!!

3.jpg (400×301)


زندگی بی زن یعنی زندگی بدون چراغ...

ارسال شده توسط نازی در 88/10/19:: 10:18 عصر
زن رکن اصلی یک زندگی هست ؛ نه اینکه وجود مرد غیر ضروری باشه اما زن پایه های زندگی هست .
وقتی زندگی پایه ی نداشته باشه بنایی نمیشه در اون زندگی ساخت
و زن همون پایه های اصلی زندگی هست همون چراغی هست که هر چقدر زندگی خوب و عالی باشه اما چراغی نداشته باشه در تاریکی لطفی نداره و زن همون چراغی هست که به زندگی نور میده و زندگی بی زن یعنی زندگی بدون چراغ
اما واقعا چرا به زن میگن چراغ خونه ؟
چون وظایف اصلی یک خانواده بر دوش زن هست ؛ منظور از وظایف جنبه کارهای منزل نیست ، منظور از وظیفه اصلی ایجاد نظم و آرامش در خانواده هست.یعنی در هر شرایطی در هر موقعیتی با آرامش و خونسردی همراه و در کنار خانواده باشه ؛ به خانواده روحیه بده ؛ موقع شادی همراهشون باشه ؛ موقع غم سنگ صبورشون باش ؛ موقع مشکلات مثل کوه استوار  و در کنار خانواده باشه.
این چراغ با تموم ظریف و حساس بودنش به زندگی نور میده ، امید میده ؛ شور میده ؛ گرمی و لطف و سرور میده.
این چراغ همدم و همدل تک تک اعضای خانوادس ؛هم پا و همراه دل های خانوادس
این چراغ نقش مهمی در خانواده داره و اگه این چراغ کم سو باشه زندگی بی نور میشه ؛ مثل مه بی فروغ میشه.
متاسفانه این روزا  بعضی خانم ها نقش اصلی خودشون در خانواده فراموش کردن و بیشتر به حضورشون در اجتماع تکیه دارن ؛ و نقش زن  رو تنها در پخت  و پز و کارهای خانه میدونن و از نقش اصلی زن غافل شدن ؛ از نقش اصلی چراغ هدایت خانواده خودشون بی خبر موندن.
چراغی که نورش فرداها به جامعه میرسه و همین نورهای پر فروغ هست که اجتماع رو هدایت میکنه.


زن چراغ خونه

ارسال شده توسط بهزادی در 88/10/19:: 3:52 عصر

زن، چراغ خانه است!

می گویند زن، چراغ خانه است.

 لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی
ها طرفدار "چهلچراغ" شده اند و بعضی ها طرفدار "صرفه جویی در مصرف برق"!

با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:

* دوست دختر:

چراغ گرد سوز!

 (در بلاد کفر، آن را GF می گویند)

 تحقیقات نشان داده این لغت، مخفف عبارت Gerdsooz Fitile (فتیله گردسوز) می باشد که در شرایط اضطراری، روشنایی اندکی می افروزد و خاموش
شدنش سه سوته است و یک فوته!



* معشوق:

لامپ مهتابی! (در راستای رمانتیک بودن قضیه!)



* همسر موقت:

 لامپ کم مصرف!



* همسر دائم:

همان چراغ خانه.



* همسر مطلقه:

لامپ سوخته!
 


* همسر ایده آل:

چراغ جادو!( هردو افسانه اند!)

 

شعر مرتبط

با غول چراغ ، آرزویی بکنید
از او طلب فرشته خویی بکنید
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید
"در مصرف برق صرفه جویی بکنید"؟!


نازی  با این اوصاف دفاعی داری از جامعه نسوان و ارتباطشون با چراغ و برق و نور وروشنایی اینجوریا به قول خودت زن، چراغ خانه است!




اکنون زندگی کن...

ارسال شده توسط نازی در 88/10/16:: 8:18 عصر
دوران کودکی یکی از شیرین ترین و لذت بخش ترین دوران زندگی اکثر آدماست.
دنیای پاکی که معصومیت و یکرنگی در اون حرف اول و آخر رو میزنه
واسه همین هست که آدما وقتی یاد دوران  شیرین کودکی می افتن شیرینی اون رو بعد از گذشت سال ها همچنان حس می کنن و دلشون می خواد دو باره برگردن به همون دوران.
نی نی 5
اما واقعا چرا؟ چرا میخوایم از اینی که در حال حاضر هستیم بگذریم و برگردیم به گذشته و یا آینده؟
درسته که هر چی که بزرگتر میشیم آدمایی رو می بینیم که صداقت و پاکی  و یا به عبارتی آدمیت رو فراموش کردن و هر چی که می بینیم خصلت ها و رفتارهای زشت و دل شکن هست ؛
درسته که هر چی بزرگتر میشیم آدمایی رو می بینیم  که محبت رو از یاد بردن ، آدمایی که به دنبال هر چی هستن غیراز انسانیت و محبت و دوستی و پاکی هست
اما همه که بد نیستن ، همه آدما که کودکی پاکش رو کنار نذاشتن
هستن آدمای پاک و خوبی که درست مثل دوران خوب کودکی هنوز هم در این زمونه مادی پاک و معصوم باقی موندن یا به عبارتی آدمیت رو فراموش نکردن
مهم این هست که وقتی آدما بزرگ میشن بتونن همچنان خوب باشن بتونن مثل بچگی هاشون محبت رو زمزمه کنن
مهم این هست که وقتی که آدما بزرگ میشن آدمیت رو فراموش نکنن و از خدا بخوان که بزرگ شدن و بزرگ بودن رو بهشون بفهمونن
مهم این هست که در هر سن و سالی که هستیم از بودنمون راضی باشیم و اگر کمی و کاستی در رفتار و کردارمون هست اصلاحش کنیم
مهم انسان بودن در هر دوره ای هست چه کودکی و چه بزرگ سالی

نازنین دلم برای کودکی تنگ شده تو چی ؟

ارسال شده توسط بهزادی در 88/10/16:: 6:7 عصر

یادش بخیر

بچه که بودیم واسه خودمون
دنیایی داشتیم


یادته واسه فلان "ماشین"

یا واسه فلان "عروسک"

چه جوری گریه می کردیم ؟ چه
جوری نق میزدیم ؟


....
دلم تنگه واسه اون روزا

یادته دلامون نمی شکست؟

اگه می شکست هم به خدا اینجوری
نمی شکست
!

یادته تو دلامون نبود موجودی به
اسم "کینه
"

همه دوستامونو به اسم صدا
میکردیم


....
دلم تنگه واسه اون روزا

به قول آدما "چشم و گوش
مون بسته بود
"

ولی نازنین

بخدا ، هم بهتر می دیدیم ، هم
بهتر می شنیدیم


دلم واسه اون چشم و گوش های
بسته تنگ شده
!

کاش میشد خدامون

یه بار دیگه منو تو رو می برد دوران کودکی یا بهتر بگم:


دوران آدمیت


این شعرو هم تقدیم می کنم به بهترین دوستم نازنازی

ارسال شده توسط بهزادی در 88/10/15:: 9:13 عصر

    

      

                                                               ((  ناز  )) 

 

 ای ناز  ناز  نازنین  با  نازنینان ناز   کن 

 

                      از   ما رفیقان درگذر با نارفیقان ناز کن

 

ای راز باز پر طنین  با  نکته دانان  یار شو

 

                     از   بزم پیران  درگذر با نوجوانان ناز  کن

 

ای   ساز ناز دلنشین با دلنوازان  راز  گو

 

                   از  ما خموشان درگذر با عندلیبان ناز  کن

 

ای  شاهباز  در کمین با بینوایان  یار  شو

 

                   از  ما گدایان  درگذر  با شهریاران ناز  کن

 

ای جان جان عارفان بر شعر مومن ناز کن

 

                   از ما عزیزان درگذر با  جان جانان ناز  کن

 

 


 معنی بیت اول: در عبارت ای ناز ناز نازنین دو کلمه ی ناز

دارای کسره می باشد .

ای دلبر ناز و ای دلبر نازنین برای خوبرویان عشوه کن

نه برای ما .

ای دلبر ناز از عشوه با رفیقان خودداری کن و نازت را

برای نارفیقان نگه دار .


از کجا بود .

ارسال شده توسط نازی و بهزادی در 88/10/15:: 11:19 صبح

چو رخت خویش بربستم از این خاک

همه گفتنـــد : « بـا مـا آشنـــا بود »

ولیکن کس ندانست این مسافر

چه گفت و با که گفت و از کجا بود


علامه محمد اقبال لاهوری


مهتاب..

ارسال شده توسط نازی در 88/10/10:: 7:47 عصر
وقتی که به مهتابی که از پشت ابرهای سیاه به زمین نگاه می کنه
چشم می دوزی دلت می خواد تا خود مهتاب یک نفس می تونستی بالا بری ؛
بری بالای بالا تا به خود مهتاب برسی ؛
به همون مهتابی که هر شب از پشت پنجره با چشمک ؛
خواب رو می خواد از چشمای پر از خوابت بگیره ؛  
همون مهتابی که با دیدنش هوای یار رو میکنه
و با لبخند به مهتاب  چشمات رو رو هم می ذاری...


دست خط زیبای خداوند در طبیعت البته به انگلیسی

ارسال شده توسط نازی و بهزادی در 88/10/9:: 10:8 عصر

خدای زیبا آفرین...











دست خطی زیبا تر از طبیعت زیبای خدا سراغ دارید ؟




پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ